نی نوای الهی

درآغاز کلمه بود . و آن نزد خدا بود ...

نی نوای الهی

درآغاز کلمه بود . و آن نزد خدا بود ...

نی نوای الهی

زیبایی لذت قدرت
سرانجام شناخت کامل حقیقت است که تنها به سفر درونی ممکن است
در این سرای خاکی به چشم دل نظاره می کنیم عالم را تا پلی شود به سمت حقیقت نهایی هستی
بادا بدین سبب با حقیقت محقق جهان هستی آشنا شویم که برتر از هرچیز دیگر است

پیوندهای روزانه

مفهوم رضا در عرفان اسلامی

يكشنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۷، ۰۸:۰۱ ب.ظ

رضا در لغت به معنای خشنودی و خوش دلی و یکی از صفات خداوند است. همینطور لقب امام هشتم شیعیان حضرت علی بن موسی است.

در اصطلاح:

عرفا قائلند به اینکه منحصرا دو حالت از رضایت برای آدمی  متصور است: رضایت نفس ( رضایت از خود دانی ) و رضایت حق ( رضایت از خود عالی  )

انسان صرفا ازطریق پاگذاشتن برروی هوای نفس به رضایت حق میرسد.

 وقتی انسان بتواند خود دانی اش را کنار بزند و رشد معنوی و روحانی کند ، مورد رضایت خداوند قرار میگیرد و محبوب او می شود.

رضا واجب دینی است:

آدمی هنگامی که با تمرین (مجاهده و سیروسلوک)، خود را از هوی و هوس های دنیوی ( مثل حب جاه و مقام و ثروت و قدرت و ریاست و امثال آنها که مربوط به امور دنیوی است ) رها کند ، و تمام توجه و تمرکزش بر خواست خداوند معطوف شود، به تعبیر قرآن، دیگر از چیزهایی که بدو میرسد از مال و مقام و زن و فرزند و غیره ذوق زده نمی شود و درمقابل چیزهایی که از او می گیرند ، غمگین و فسرده نمی شود.( لکیلا تأسوا علی مافاتکم و لا تفرحوا بما آتیکم . حدید/۲۳(

این یعنی، بریدن از تعلقات و وابستگی نداشتن به اشیا.

گروهی گفته اند شرط رضا آن است که دعا نکنی و هرچه نیست از خدای نخواهی و بدانچه هست راضی باشی. درحالیکه رسول (ع) گفته دعا مخ عبادت است و حرف آن گروه باطل است چون با دعا در دل ، رقت و شکستگی و تضرع و عجز و تواضع به حق تعالی پدید می آید و همۀ اینها صفاتی سخت پسندیده هستند.

 

ویژگی های فرد راضی:

فرد راضی، درخواستی ندارد و زیاده خواهی نمیکند .

او معمولا ثبات دارد و دریک حال ثابت ( آرامش ) به سر می برد. نه ادعا دارد و نه طلب تقدم و تاخر و یا رتبه و مقامی میکند  . گویی اختیارو اراده ای ندارد . شکی بر او عارض نمی شود  . هرچه پیش آید برآن راضی است( حتی بالاترین ناگواری ها در نظر مردم برای او عادی است(

هرچه پیش آید ، خوش آید .

البته این به معنی تن آسانی و تن پروری نیست ، بلکه شخص راضی نسبت به مردم شفقت دارد و برای خود و مردم تلاش می کند و خود را به زحمت می اندازد؛ چرا که رضای الهی در آن است. او حتی حاضر است جان خود را درجهت رضای الهی بدهد.  بزرگی گوید: اگر از ذات من ، پلی بر دوزخ سازند و خلایق اولین را بر آن پل گذرانند و به بهشت رسانند و مرا تنها در دوزخ کنند ، ابدا در دل من هیچ درد نیاید که چرا حظ من تنها این است به خلاف حظ دیگران . ( سجادی ، ۴۱۷، ۱۳۷۸(

سالک دراین مرحله اختیار خود را ترک کرده و در اختیار حق تعالی قرار گرفته است . یعنی خود را به خدا می سپارد. چون می داند هرچه حضرت حق برای او بخواهد خیر است . زیرا خداوند برای هیچیک از مخلوقات بد نمی خواهد.

او خدا را بعنوان رب و پروردگار هستی می شناسد و فقط بندگی او را می کند. و از او رضایت دارد. چون خداوند حکیم و عادل است و از حکیم جز فعل حکیمانه سر نمی زند، و می داند که سررشته امور به دست خداست؛ بلکه فاعل حقیقی تنها خداست. پس در این مرتبه، فرد به آگاهی بزرگی دست یافته : وی نظم پنهان در زیرساخت هستی را درمیابد و خیالش از زمین و زمان آسوده می شود و در پناه امن الهی آرام و قرار می گیرد. وی اکنون به آرامش عمیقی دست یافته است . و حضور خداوند را در هستی حس می کند. لذا همیشه به حال خشنودی است و خوشبختی از این بالاتر برای آدمی متصور نیست.

اگر کسی به مقام رضا رسد، هرچند گرسنه یا بیمار باشد، همیشه در آسایش است و بهشتش از همین دنیا شروع شده است.

محاسبی گفته است : رضا نتیجۀ محبت است. که محب  به آنچه محبوب کند(چه عذاب کند و چه نعمت دهد)، راضی است.

راضی به قسمت و روزی خود و دیگران رضایت دارد . و طلب فزونی نمی کند.

و همینطور طلب تبدیل حال ننماید. خداوند را از هرچیز محبوبتر داند و از هرچیز، تعظیم کردنی تر و شایسته تر به عبادت. او بندۀ پایینتر از خدا نمی شود. به کمتر از خدا رضایت نمی دهد.

رضایت داشتن به معنی بلا ندیدن نیست ، بلکه به معنی اعتراض نکردن بر حکم الهی است

مرتبۀرضایت در اولیاءالله به قدری است که حتی اگر ایشان را در دوزخ برند ، رضایت دارند.

چون آنچه محبوب کند، محبوب است. او هیچ چیز طلب نکند و تسلیم باشد. او در عالم هستی جز لطف و نیکویی چیز دیگری نمی بیند.

 

نتایج رضایتمندی در زندگی:

فرد از تکلف ، وسواس، حیلت ، حسد ، اندوه و انواع وابستگی ها آزاد می شود. برای فرد راضی ، جایی برای خشمگین شدن و عصبانیت باقی نمی ماند.

رضای خدا از بنده آنگاه حاصل شود که رضای بنده از خدا حاصل شود. یعنی اینکه فردی که از زندگی اش راضی باشد، خداوند هم از او راضی می شود.

آرامش که نهایت و حد یقف آمال و آرزوهای آدمی است ( بنابرقول روانشناسان ) ؛ یعنی حدی که وقتی انسان به آن مرتبه برسد ، دیگر هیچ نمی خواهد، نتیجۀ رضایتمندی است.

رضایتمند براستی در زندگی خوشبخت است.

 

دستورالعمل برای رسیدن به رضا:

برای رسیدن به رضا در زندگی معجونی از علم و عمل نیاز است:

آگاهی از معارفی که در مورد رضا گفته آمد، ضروری است و باور به آنها موجبات یقین را فراهم می آورد: گفته اند رضا از یقین تولد کند.

تمرین ملکه صبر. باید دربرابر سختی ها و ناملایمات مقاوم بود یا لااقل به آن وانمود کرد. چون قضا با جزع و فزع انسانها برنمی گردد.

برای رسیدن به رضا، باید توکل کرد. یعنی اینکه انسان نزد خود ، خداوند را وکیل امور خود قرار دهد. کارهایش را به خدا بسپارد و به آینده نیندیشد و نگران آنها نباشد. یعنی در آینده نباشد و در حال زندگی کند (به وظایفش عمل کند و به طاعت الهی مشغول باشد ، این یعنی در حال زندگی کردن ، نه اینکه به عاقبت امور نیندیشد، بلکه منظور این است که غرق در وهم و خیالات و آمال و آرزوهای دور و دراز نشود)

ز تو جز بندگی کردن نباید

ازو خود جز خداوندی نباید

جویندۀ رضا باید شک و تردید را از خود دور کند، چون منشا کراهت، شک است. حال آنکه رضا ، رفع کراهت است ( و تحمل تلخی درمورد احکام قضا و قدرالهی)

فرد باید خوشبینی را باید در خود ایجاد کند و خوشبین باشد.حسن اعتماد و حسن ظن به خداوند داشته باشد. چون آنجا که نظر رضا باشد ، سیئات ، حسنات نماید.

و حضرت زینب بعد از آن مصائب حادثه کربلا ، گوید: جز زیبایی ندیدم.

کنارگذاشتن حرص و طمع ، ترک عصیان ، زدودن اندیشه از امور غیرالهی، امیدواربودن و رفع اضطراب، اطلاع یافتن بر حقیقت تقدیر و قضا، سعی در شناخت خدا ،و خودشناسی از عوامل بالارفتن درجۀ رضایتمندی در زندگی است.

شخص واجد نور توحید شود که هادی فرد در دل اوست و دل بدان صفا یابد . یعنی فرد وحدت بین و وحدت نگر باشد.

به معصیت رضایت ندهد که هرکه به معصیت رضا دهد، در آن شریک است.

در علل و اسباب امور و حوادث تفکر کند. و سعی کند علت امور مختلف را (ازلحاظ اخلاقی) دریابد.

برای گذشته تاسف نخورد و پشیمان نشود.

بغض و حسد و کینه را بکلی کنار بگذارد و فراموش کند.

روزبهان بقلی نوشته است: رضا به سه شرط درست شود: یکسان بودن حالات نزد بنده، فروافتادن خصومت با خَلق، خلاصی از سوال(درخواست) نمودن و از اصرار و الحاح (پافشاری برچیزی).

در بیانی ساده، بنده باید بگوید: هرچه خدا بخواهد ، انسان نباید تمنای چیزی داشته باشد ، چون نمیداند که در این جهان چه چیز برای او خوب است و چه چیز بد : که در قران کریم آمده است: وَعَسَىٰ أَن تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَن تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ ۗ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ 216  سوره بقره.

چه بسا چیزى را ناخوش دارید، در حالى که خیر شما در آن است و چه بسا چیزى را دوست دارید، در حالى که ضرر و شرّ شما در آن است. و خداوند (صلاح شما را) می داند و شما نمی دانید.

تمام اشارات عرفا درمورد رضا به همین است که چه بسا بیماری ، فقر ، جنگ یا مصیبت های دیگری برای شما پیش بیاید ، ولی آن برای شما خوب و مفید باشد ، و چه بسا ثروت و قدرت و مقام و ... باشد که برای شما منجر به شر و فساد شود و سرانجام آن تباهی باشد . لذا برای نمونه در زندگی سیدبن طاووس می بینیم که مقام قضاوت را نمی پذیرد و برای خود مناسب نمی داند. یا از ابوذر غفاری نقل شده که من درویشی را از توانگری و بیماری را از تندرستی بیشتر دوست می دارم.

 البته منظور این نیست که به طور کلی دارایی ها و مقامات، همه منفی است، بلکه منظور این است که هرچه خدا بپسندد، برای انسان خوب است. این کلمات به طور استعاری اشاره می کند به سبکبال و سبکبار کردن سالک برای صعود به عوالم بالا و به سمت خداوند متعال. چون اگر در این دنیا که جهان محدودی است، نعمات کمی به مؤمن و عامِل به دین (شخص درستکار) برسد، در جهان آخرت مرتبه اش بالاتر است و لذتش بیشتر و بالعکس درمورد فرد مجرم. همه چیز در دستگاه الهی حساب و کتاب دارد. همه اینها اشاره به فاعلیت مبتنی بر خیر خداوند در زندگی مخلوقات است.

در نظام هستی شناسی عرفانی هر حادثه ای نشانه ای است برای فرد و فرد میتواند از آن به معنایی رهنمون شود و دلیل آنرا ( اگر نه کاملا، اجمالا) بیابد و با چنین دیدگاهی فرد، راضی به هرنوع پیشامدی است.

چون اساس نظام کائنات بر خیر و فیض خداوند رحمان و رحیم است . و عقل حکم میکند که وقتی حادثه x معلول فلان علت است که از شخص صادر شده یا نتیجه خوبی دربردارد، به شدت و حدت حادثۀ پیش رو نیندیشد و غمگین نشود. و می داند که لابد حکمتی در کار بوده است.

خدا را قادر در کل عالم بیند و جز از او هیچ کس و هیچ چیز باکی نداشته باشد.

نکتۀ آخر اینکه  ملااحمد نراقی در معراج السعاده، علاوه بر موارد مذکور در تحصیل رضا، به مداومت بر ذکر خدا در قلب و ملاحظۀ حکایات دوستان خدا را نیز بیان کرده اند.(ویکی فقه)

ناصرخسرو گوید:  دلا همواره تسلیم و رضا باش

بهرحال که باشی با خدا باش

خدا را دان ، خدا را خوان به هرکار

مدان تو یاورانرا به ز او یار

چو حق بخشد کلاه سربلندی

تو دل بر دیگری بهر چه بندی

 

 

منابع:

 

شرح اصطلاحات تصوف تالیف دکتر سید صادق گوهرین،جلدپنجم،چاپ اول بهار ۱۳۸۰تهران،انتشارات زوار

فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی تالیف دکتر سید جعفرسجادی کتابخانه طهوری ۱۳۷۸ تهران

منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری

اصطلاحات تصوف از فرهنگ نوربخش

  • سیدعلی رضوی فرد

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی